کلمات مکنونه ۴
- Nasim Khozein
- Aug 22, 2020
- 1 min read
Updated: Sep 15, 2020

ای پسر انصاف
کدام عاشق جز در وطن معشوق محل گیرد و کدام طالب که بیمطلوب راحت جوید؟ عاشقِ صادق را حیات در وصال است و موت در فراق. صَدرشان از صبر خالی و قلوبشان از اِصطبار مقدّس. از صدهزار جان درگذرند و به کوی جانان شتابند.

انصاف: رحم، عدالت - عدل و انصاف از صفات الهي است. طالب: طلب كننده، جوينده، خواهان - اسم فاعل مطلوب: خواسته شده - اسم مفعول صادق: راستگو، مخلص، حقيقي و راست حيات: زندگي، زنده بودن، زنده شدن وصال: رسيدن موت: مرگ، مردن فراق: دوري، جدايي صَدر: سينه "قلب"، ابتدا و مقدم هر چيز - جمع: صدور اِصطبار: صبر كردن، شكيبايي نمودن

موت و حيات: مقصود مرگ و زندگي روحاني است، نه جسماني. زيرا در زمان ظهور انبياء الهي معمولاً ديانت قبل منسوخ و از بين رفته و مردم گرفتار موهومات و تعصبات شده و لذا حيات روحاني خود را از دست داده اند. با ظهور مجدد مظاهر مقدسه الهي نفوسي كه ايمان مي آورند در حقيقت حيات روحاني خود را بازيافته و دوباره زنده ميشوند. مانند درختان خشك زمستاني كه با وزيدن نسيم بهاري حيات تازه مي يابند.
حضرت بهاءالله ميفرمايند: "عشق هستي قبول نكند و زندگي نخواهد حيات را در ممات بيند و عزت را ذلت جويد، بسيار هوش بايد تا لايق جوش عشق شود و بسيار سر بايد تا قابل كمند دوست گردد…. پس بايد به نار عشق حجابهاي نفس شيطاني سوخته شود تا روح براي ادراك مراتب سيد لولاك لطيف و پاكيزه گردد." ~هفت وادي، وادي عشق





Comments